بدون وزن بدون قالب
دوشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۴۴ ب.ظ
سر رفت یادم از جام تو در یک پیک
دود شد تمام من از تو در یک پک
پیکت را بنوش و پکت را بزن
بی خیال هر چه هست
بی خیال عشق
بی خیال این زن
ایستگاه بین راهم و تو مسافری
نپرسم از روزهایم به کجا روی
جبر من ماندن است و خاموشی
قصد تو رفتن و فراموشی
تو برو من بی خیال باز آمدنت
چشم هایم کاسه ی آب بدرقه ات.
۹۵/۱۲/۰۲