در کنج دایره ی تنهایی

سلاااااااااااااااام سلام یعنی الفبای آشنایی سلام یعنی دوباره از نو سلام یعنی جاری شدن سلاااااااااااااااااااااااااااااااام دوس جونام

در کنج دایره ی تنهایی

سلاااااااااااااااام سلام یعنی الفبای آشنایی سلام یعنی دوباره از نو سلام یعنی جاری شدن سلاااااااااااااااااااااااااااااااام دوس جونام

رفتی و دیوانه شدم من رفتنت را

رفتی و این رفتن نبرد بوی تنت را

افیون و بنگ و جرعه های بی ثمر را

من مرده ام, مرده نمیفهمد خطر را

در پشت پلک بسته ام با من هم آغوشی

لبخند داری بر لبت اما تو خاموشی

یک دم بیا گریه شوم در حجم آغوشت

بعدا برو ای دلستان یادم فراموشت

شاید که آغوشت کند حال مرا ابری

شاید بشوید اشک ها یاد تو را قدری

رفتی پریشان میکند یادت مرا هر دم

رفتی و جز یاد تو نیست چیزی مرا مرحم

                                                               "لونا"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۰۴
زهرا رنجبر

به دور از من کجا؟ بی من چرایی؟

کجایی تو، کجایی تو ،کجایی؟

نخفته است دیده ام تا به سپیده

که تا شاید شبی از در درآیی

تو آیی هر نظر در پیش چشمم

نمیخواهم ز تو وهم و خیالی

بپرس از من که نه، حال دلم را

ندارد یک دمی تاب جدایی

اگر داری ز من اندوه بسیار

نکرده است این دلم بر تو جفایی

سزای دل دل, شوریده ی من

نباشد روز و شب آه و فغانی

بیا ای جان به بالین چون بترسم

امانم را برد چشم انتظاری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۰۷
زهرا رنجبر

دارم میرم بدون حرف خودت میدونی مجبورم

خودت میدونی دروغات یکی دو تا نبود جونم

دارم میرم که هم خو شم کمی با دردای تازه

همون دردا که از این من یه کوه غصه میسازه

 

خداحافظ آروم آروم تو ای رویای بی بارون

دارم میرم ولی انگار خداحافظ میگی آسون

خداحافظ تب سردم نبودی مونس و همدم

خداحافظ دارم میرم نگفتی بی تو میمیرم

 

تو قاب خاطرم یک طرح من از عشق تو میذارم

که تا یادش نره قلبم که از عاشقی بیزارم

می مونه از منه تنها تن خسته و این سازم

نمیشم عاشق هیچ کس میشه مطلع آوازم

 

خداحافظ آروم آروم تو ای رویای بی بارون

دارم میرم ولی انگار خداحافظ میگی آسون

خداحافظ تب سردم نبودی مونس و همدم

خداحافظ دارم میرم نگفتی بی تو میمیمرم

                                                                    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۳۸
زهرا رنجبر

سر رفت یادم از جام تو در یک پیک

دود شد تمام من از تو در یک پک

پیکت را بنوش و پکت را بزن

بی خیال هر چه هست 

بی خیال عشق

بی خیال این زن

ایستگاه بین راهم و تو مسافری

نپرسم از روزهایم به کجا روی

جبر من ماندن است و خاموشی

قصد تو رفتن و فراموشی

تو برو من بی خیال باز آمدنت

چشم هایم کاسه ی آب بدرقه ات.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۴۴
زهرا رنجبر